چرا ولايت فقيه بايد مطلقه باشد؟
به نظر ميرسد مفهوم ولايت، فقيه، به خصوص معني "مطلقه" براي پرسش كننده روشن نيست.براي شفاف شدن پاسخ و رسيدن به حقيقت لازم است سئوال كالبد شكافي و تحليل شود و به چند سئوال تبديل گردد. نخست، مفهوم ولايت مطلقه فقيه روشن شود. پس از آن به "چرايي" آن يعني چرا ولايت فقيه بايد مطلقه باشد،پاسخ داده شود، سپس به چرايي دوم، يعني چرا ولايت فقيه انتصابي يا نيمه انتخابي است و با رأي مستقيم مردم انتخاب نميشود و آيا مفهوم ولايت مطلقه فقيه پاسخ شفاف اين سئوال مبتني بر اين است كه مفهوم چند موضوع روشن شده باشد:
مفهوم ولايت و فقيه و مطلقه. پس از روشن شدن مفهوم مفردات سئوال، به تبين مفهوم تركيبي آن ميپردازيم. ولايت: واژه "و - ل ي" ريشه ولايت به كسر و فتح "واو" از پر استعمالترين واژههاي قرآن كريم است كه به صورتهاي مختلف (اسم و فعل) بيش از 230 بار به كار رفته است. راغب اصفهاني در مفردات القرآن درخصوص كلمه "ولايت" ميگويد: ولايت به كسر واو به معني "نصرت" است، اما به فتح واو، به معني تصدي و صاحب اختيار يك كار است. گفته شد كه معني هر دو، يكي است و حقيقت آن تصدي و صاحب اختياري است. مفهوم فقيه: براي تبيين مفهوم "فقه و فقيه" ذكر مقدمهاي را لازم ميبينيم، تا گستره آن روشن گردد. علماي اسلامي، تعاليم اسلامي را سه قسمت ميدانند؟ 1 - معارف و اعتقادات يا جهانبيني و اصول اعتقادي، 2 - اخلاقيات فردي و اجتماعي و مسايل تربيتي، 3 - احكام و مسايل عملي در اين قسمت، احكام و قوانين و مقررات اسلام در مسايل عبادي، اقتصادي، تجاري، فرهنگي، سياسي، مقررات مدني و اجتماعي، آداب خاص در زندگي فردي و غيره تحت عنوان واجبات محرّمات، مستحبات مكروهات و مباحات يا احكام تكليفي و نيز احكام وضعي بيان ميشود. واژه فقه در لغت به معني فهم عميق است و در قرآن و روايات مكرر به "تفقّه" در دين توصيه شده است. از مجموع آنها استنباط ميشود كه نظر اسلام اين است كه مسلمانان اسلام را در همه شئون و در هر سه قسمتعميقاً و از روي كمال بصيرت درك كنند. به بيان ديگر: از اين منظر، فقيه كسي است كه اصول اعتقادي و اخلاقي و احكام و قوانين و مقررات عملي را به طور عميق و تفصيلي از منابع اسلامي (كه عمدتاً قرآن و روايات است) بفهمد و استنباط كند. فقيه براي فهم دقيق و استنباط عميق مقررات و احكام اسلام از منابع فقه، بايد بر علم زيادي تسلط داشته باشد از جمله: ادبيات غرب، تفسير قرآن مجيد، منطق، علم حديث، علم رجال و علم اصول فقه ر. ك: شهيد مطهري، آشنايي با علوم اسلامي - اصول فقه - فقه، ص 16. كلمه فقه از قرن دوم در مورد قسم اخير يعني احكام و مقررات عملي اصطلاح شد. بنابراين: فقيه كسي است كه مقررات عملي اسلام را در همه عرصههاي عبادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي (مدني)، اقتصادي، تجاري و به طور دقيق و عميق بفهمد و قدرت استنباط آن را از روي منابع و مدارك داشته باشد و بتواند آن را بر مصاديق و مسايل روز منطبق سازد. مفهوم مطلقه لغتنامهها براي لفظ مطلق (مذكر) يا مطلقه (مؤنث) معاني بسياري ذكر كردهاند. لغت نامه دهخدا مينويسد: مطلق به معني بي قيد و شرط، آزاد و رها، بدون چون و چرا، مقابل مشروط و مشروطه هم چنين به معني عموم و شمول يا عامي است كه شايع در جنس افراد ماهيت خود باشد و همه افراد و حصه و اموري را كه مندرج تحت امر مشتركي هستند شامل ميشود. علي اكبر دهخدا، لغت نامه، ج 13، واژه مطلق. از مجموع آن چه در لغت آمده، به دست ميآيد كه مفهوم "مطلقه" در اصطلاح سياسي با مفهومش در اصطلاح فقهي و اصولي متفاوت است. در آيين سياسي، مطلق به معني حكومت مطلقه است و "ابسولوتيسم" بر حكومتي اطلاق ميشود كه P Absoloutism}داراي قدرت مطلقه و نامحدود باشد، اعم از اين كه حكومت در دست يك نفر باشد يا چند نفر و به صورت شورايي و حزبي و تشكيلاتي. در اين تفكر سياسي، زمامدار بر اموال و حيات همه چيز مردم حاكم است؛ حقوق و قدرتش نامحدود است و حتي حقوق طبيعت يا حقوق طبيعي هم آن را محدود نميسازد. بهاءالدين پازادگاد، مكتبهاي سياسي، ص 3 - 2. اما مفهوم مطلقه در اصطلاح فقهي با آن چه در لغت يا آيين سياسي مطرح است، متفاوت ميباشد. در مباحث فقهي و اصولي. مطلق يا مطلقه در مقابل مقيد و مشروط به معني "عموم و شمول" است كه مفهومي كاملاً تخصصي دارد. به هيچ وجه به معني آزاد و رها، بي قيد و شرط نيست كه يك فرد يا چند نفر تحت عنوان حزب يا تشكيلاتي، داراي چنان قدرتي باشند كه حتي حقوق طبيعت يا حقوق طبيعي هم نتواند آن را محدود سازد. بنابراين، بايد مفهوم "مطلقه" را كه با "ولايت فقيه" همراه شده، با نگاه فقهي و معني ويژه و تخصصي آن ملاحظه نمود.منظور از ولايت مطلقه فقيه چيست؟ منظور اين است: هر گونه ولايت و اختياراتي را كه امام معصومعليهالسلام براي اداره جامعه دارا بوده، به ولي فقيه منتقل ميشود. به عبارت ديگر: هر فردي كه با جُهد وافر و تلاش پيگير خويش توانسته احكام و قوانين اسلامي را به صورت عميق بفهمد و آن را بر مصاديق و مسايل روز تطبيق دهد و قدرت استنباط دقيق احكام فردي و اجتماعي و وظايف اولي و ثانوي و حكومتي را از روي منابع فقهي داشته باشد، متصدي مطلق اختياراتي است كه امام معصومعليهالسلام در صحنه سياست و عرصه حكومت و اداره جامعه داشته است. دقت شود: ولايت مطلقه فقيه به معني برخورداري فقيه از همه اختيارات و انواع ولايتهايامام معصومعليهالسلام نيست، بلكه متصدي اختيارات و انواع ولايتهايي است كه در صحنه سياست و عرصه حكومت و اداره جامعه نقش داشته است. بديهي است كه "ولايت تكويني" يا ولايتي كه به شخصيت و شرافت پيامبرصلي الله وعليه وآله و امام معصومعليهالسلام باز ميگردد، به ولي فقيه منتقل نميشود. امام خميني (ره) در مورد اين كه حوزه ولايت فقها در گسترهاي است كه پيامبر اكرم صلي الله وعليه وآله و ائمهعليهمالسلامداشتند، ميفرمايد: "فقها از طرف امامعليهالسلام حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام كارهاي مسلمين به آنان واگذار شده است...اين توهم كه اختيارات حكومتي رسول اكرمصلي الله وعليه وآله بيشتر از حضرت اميرعليهالسلام بود يا اختيارات حكومتي حضرت اميرعليهالسلام بيش از فقيه ا ست، باطل و غلط است. البته فضايل حضرت رسول اكرمصلي الله وعليه وآله بيش از همه عالم است و بعد از ايشان فضايل حضرت امير عليهالسلام از همه بيشتر است، لكن زيادي فضايل معنوي، اختيارات حكومتي را افزايش نميدهد. همان اختيارات و ولايتي كه حضرت رسول و ديگر ائمهعليهمالسلام در تدارك و بسيج سپاه، تعيين ولايت و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حكومت فعلي فقيه قرار داده است". امام خميني، ولايت فقيه، ص 55. در مورد اين كه حدود ولايت و اختيارات امام معصوم عليهالسلام در عرصه حكومت چقدر بوده، ديدگاههاي متفاوتي هست برخي براي امام سه نوع ولايت، و برخي پنج و بعضي ديگر از فقها براي امام معصوم نه نوع ولايت عنوان كردهاند. عباسعلي عميد زنجاني، فقه سياسي، انتشارات اميركبير، ج 2، ص 318. با توجه به اين كه اين گونه تقسيمها امري اعتباري است، نه واقعي، بايد گفت: "هركسي كه معتقد است همه انواع ولايت نه گانه از طرف امام عليهالسلام به فقيه منتقل ميشود، پس معتقد به ولايت مطلقه فقيه شده است، و هر كسي كه معتقد باشد قسمتي از ولايتهاي امام عليهالسلام به فقيه منتقل ميشود. پس معتقد به ولايت مقيده فقيه است.با توجه به روشن شدن مفهوم "ولايت مطلقه فقيه" و تمايز و تشخص مفهوم مطلقه در اصطلاح فقهي با مفهوم لغوي و سياسي آن نتيجه ميگيريم كه حكومت مبتني بر ولايت فقيه، حكومتي است كه: 1 - با ساير حكومتها تفاوت ماهوي و شكلي دارد و مانند هيچ يك از حكومتهاي موجود دنيا نيست. امام خميني (ره) ميفرمايد: "حكومت اسلامي هيچ يك از انواع طرز حكومتهاي موجود نيست، مثلاً استبدادي نيست كه رئيس دولت مستبد و خودرأي باشد. مال و جان مردم را به بازي بگيرد و در آن به دلخواهدخل و تصرف كند. و هر كس را ارادهاش تعلق گرفت، بكشد و هر كس را خواست، انعام كند! هر كه را خواست، تيول بدهد و املاك و اموال ملت را به اين و آن ببخشد. رسول اكرمصلي الله وعليه وآلهو حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام و ساير خلفا هم چنين اختياراتي نداشتند. حكومت اسلامي نه استبدادي است، نه مطلقه، بلكه مشروطهاست" يكسان نيست. امام خميني (ره) در تبيين مفهوم مشروطه و چگونگي آن ميفرمايند: "مشروطه از امام خميني، ولايت فقيه، اميركبير، چاپ 1357، ص 52، به نقل از هفته نامه شما، - پنج شنبه، 16 اسفند 1380، شماره مسلسل 254، ص 6. اين جهت كه حكومت كنندگان در اجرا و اداره، مقيد به يك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كريم و سنت رسول اكرمصلي الله وعليه وآلهمعيّن گشته است. مجموعه مشروط همان احكام و قوانين است كه بايد رعايت و اجرا شود. از اين جهت حكومت اسلامي، حكومت قانون الهي بر مردم است". همان. 2 - حكومتي است مبتني بر ايدئولوژي و عقايد اسلامي و تنها در جامعهاي به فعليت ميرسد و قابل اجرا است كه اكثر مردم آن مسلمان و شيعه پيرو امامان معصومعليهمالسلام باشند. جامعهاي كه اكثر آن ماركسيست يا مسيحي و يا يهودي باشند، هيچ گاه حكومتي را كه مبتني بر احكام و قوانين اسلامي و ولايت فقيه باشند نميپذيرند. 3 - جامعهاي كه اكثر آنان به حاكميت قوانين و احكام اسلامي و ولايت فقيه رأي دادهاند و فقها را بر حسب عقايدشان، نايبان و جانشينان امامان ميدانند و در زمان غيبت امام زمان (عج)، حاكميت هر فردي غير از فقها را حاكميت طاغوت ميدانند. همان گونه كه امام صادقعليهالسلام حاكميت حاكم و سلطان را كه فقيه نباشد، حاكميت طاغوت معرفي كرده است. كليني، اصول كافي، ج 1، ص 86، ترجمه سيد جواد مصطفوي. نتيجه: پس در پاسخ "چرا ولايت فقيه بايد مطلقه باشد" گفته ميشود:اوّلاً؛ مفهوم مطلقه در اصطلاح فقهي با آن چه در لغت و آيين سياسي و افكار عمومي جامعه رايج است، تفاوت اساسي دارد. ثانياً جامعهاي كه اكثريتشان مسلمان شيعي مذهب و پيرو امامان معصومعليهمالسلام هستند، طبيعي است كه براي "فقها" ولايت مطلقه از طرف امامان معتقد باشند، زيرا بنابر عقيده شيعه مسئوليت مهم تشكيل حكومت و اجراي احكام الهي و تحقق اسلام، در زمان غيبت امام عصر (عج) و به نيابت از آن حضرت، برعهده فقها ميباشد چون در رواياتي كه از پيامبرصلي الله وعليه وآله و ائمهعليهمالسلام به ما رسيده است، از علما و فقها به "حافظان دين، امينان و امانت داران پيغمبر، جانشينان رسول، وارثان انبيا و حصون اسلام يعني حصار محكم و حفاظت كافي، ج 1، ص 39، حديث 5 و 2، ترجمه حاج سيد جواد مصطفوي كمال الدين، ج 2، ص 484. كننده آن" تعبير شده است. اين تعبيرها بيان كننده وظايف و مسئوليت اين گروه است و نشان ميدهد همه اموري كه به عهده پيامبران است، در وظيفه فقها قرار ميگيرد، زيرا آنان امانتدار رسولان الهي هستند. از جملهامانتها، احكام الهي و جامعه ميباشد كه پيامبران بايد احكام را از خطر تعطيل شدن حفظ كنند و نيابت و جانشيني و امانت داري در احكام بدون ولايت و داشتن اختيارات اجرايي نميتواند مانع از تعطيلي و فراموشي آن بشود. از ديگر دلايل مكتوبه حضرت ولي عصر (عج) به اسحاق بن يعقوب است كه فرمود: "و اما الحوادث الواقعة...؛ در مورد رويدادهاي زمان [ مسايل سياسي و اجتماعي، فقهي و فرهنگي و غير آن ] به راويان كمال الديني، ج 2، ص 484. حديثها [ حديث شناسان و آگاهان به احكام خدا و دستورهاي الهي ] رجوع كنيد زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر فقها هستم". اين جمله تعليل جمله اول يا لااقل حكمت آن است. مراجعه به فقيه به اين دليل واجب است كه آنان "حجت من" بر شما هستند و من "حجت خدا" بر فقها ميباشم. نه عذر و بهانههاي نميدانستم شما نزد خدا پذيرفته است و نه عذر و بهانههاي فقها.تحليل روايت: حضرت با همان سياق و بياني كه فرمود: "فانهم حجتي عليكم" فرمود: "و أنا حجة الله عليهم". همان گونه كه امام زمان (عج) در همه امور اسوه و حجت الهي است و اطاعتش واجب ميباشد، فقيهي كه همه شرايط و صلاحيتهاي فتوا دادن و زعامت و رهبري را دارد و منتخب خبرگان امت به عنوان "ولي امر" ميباشد، نيز واجب الاطاعه در همه امور و لااقل در امور حكومتي كه مصداق بارز "حوادث واقعه" ميباشد، است. امام خميني (ره) با تمسك به اخبار از جمله روايات مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق عليهالسلام اصول كافي، ج 1، ص 86، ترجمه سيد جواد مصطفوي. مطلقه بودن ولايت فقيه را با مفهوم خاص فقهياش در كتاب ولايت فقيه بيان فرموده است. اين حديث عدم پذيرشحكم فقيه عارف به احكام الهي را، موجب استخفاف حكم خدا و نيز نپذيرفتن ائمهعليهمالسلام دانسته، سپس فرموده "والراد علينا، الرّاد علي الله و هو علي حدّ الشرك بالله؛ آن كه ما را رد كند، خدا را رد كرده و اين در مرز شرك به خدا است".حكومت و ولايت فقها قبل از تشكيل حكومت، مطلقه است، اما در صحنه سياست كه آمدند، "مشروطه" ميشود، يعني ولايت فقيه از ديدگاه اسلامي از جهتي مطلقه است، زيرا همه اختياراتي را كه امام معصوم عليهالسلام در عهد حكومت و فعليت يافتن ولايت، برخوردارند، به فقيه منتقل ميشود، اما از جهتي مطلقه نيست، زيرا فعليت يافتن ولايت فقيه در عرصه سياست، مشروط به شروطي است و آن شروط است كه اختيارات ولي فقيه را محدود ميسازد. برخي ا ز آن شروط عبارتند از: 1 - قانون الهي 2 - قانون اساسي 3 - قانون موضوعه و مقررات مدني 4 - مصالح جامعه5 - اصول مشورت هفته نامه شما - پنجشنبه 16 اسفند 1380، شماره مسلسل 254، ص 6، با تلخيص.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : ولايت مطلقه فقيه, معني مطلقه, ,